in , ,

دموکراسی پس از کروچ

طبق مفهوم پسا دموکراسی ، کالین کروچ جامعه شناس و دانشمند سیاسی در کار بسیار تحسین برانگیز خود با همین نام از سال 2005 یک الگوی دموکراسی را بیان کرد که زیاده روی آن از زمان پایان سالهای 1990er باعث ناراحتی دانشمندان سیاسی در اروپا و ایالات متحده شد. اینها شامل نفوذ سیاسی فزاینده اپراتورهای اقتصادی و سازمانهای فرامنطقه ای ، افزایش قدرت نافرمانی کشورها و کاهش تمایل شهروندان به مشارکت است. کروچ این پدیده ها را به یک مفهوم خلاصه کرد - پسا دموکراسی.

تز اصلی وی این است که تصمیم گیری سیاسی در دموکراسی های غربی به طور فزاینده ای توسط مصالح و بازیگران اقتصادی تعیین و مشروعیت می یابد. در عین حال ، ستون های دموکراسی ، مانند خیر مشترک ، منافع و تعادل اجتماعی و همچنین خود تعیین کننده شهروندان ، پی در پی فرسوده می شوند.

Postdemokratie
توسعه سهمگین دموکراسی های مدرن بعد از کروچ.

کالین کروچ ، متولد 1944 در لندن ، یک دانشمند سیاسی و جامعه شناس انگلیسی است. با کار تشخیصی خود در مورد پسا دموکراسی و کتاب ناشناس ، بین المللی شناخته شد.

سیستم سیاسی پسا دموکراتیک که توسط Crounch توصیف شده است دارای ویژگی های زیر است:

دموکراسی مسخره

به طور رسمی ، نهادها و روندهای دموکراتیک در پسا دموکراسی حفظ می شوند ، به گونه ای که در نگاه اول سیستم سیاسی دست نخورده تلقی می شود. با این وجود ، در واقع ، اصول و ارزشهای دموکراتیک اهمیت فزاینده ای را از دست می دهند و این سیستم در حال تبدیل شدن به "یک دموکراسی مسخره در چارچوب نهادی یک دموکراسی تمام عیار" است.

احزاب و مبارزات انتخاباتی

سیاست های حزبی و مبارزات انتخاباتی به طور فزاینده ای از محتوا آزاد می شوند که بعداً سیاست های واقعی دولت را شکل می دهد. به جای بحث و گفتگوی اجتماعی درباره محتوای سیاسی و گزینه های جایگزین ، استراتژی های تبلیغاتی شخصی وجود دارد. مبارزات انتخاباتی به یک صحنه سیاسی تبدیل می شود ، در حالی که سیاست واقعی درهای بسته انجام می شود.
احزاب بطور عمده عملکرد رأی گیری در انتخابات را انجام می دهند و به طور فزاینده ای بی ربط هستند ، زیرا نقش آنها به عنوان واسطه بین شهروندان و سیاستمداران به طور فزاینده ای به مؤسسات تحقیقاتی افکار واگذار می شود. در عوض ، دستگاه حزب بر دادن منافع شخصی یا دفاتر شخصی خود متمرکز است.

منافع مشترک

محتوای سیاسی به طور فزاینده از تعامل بین بازیگران سیاسی و اقتصادی ناشی می شود که مستقیماً در تصمیمات سیاسی شرکت می کنند. اینها رفاه محور نیستند ، بلکه عمدتاً به حداکثر رساندن سود و صدا خدمت می کنند. منافع مشترک به عنوان یک اقتصاد مرفه درک می شود.

رسانه ها

رسانه های جمعی نیز از یک منطق اقتصادی عمل می کنند و دیگر نمی توانند نقش دموکراتیک خود را به عنوان قدرت چهارم در ایالت اعمال کنند. کنترل رسانه ها در دست گروه کوچکی از مردم است که به سیاستمداران برای حل "مشکل ارتباط جمعی" کمک می کنند.

شهروند بی روح

شهروندان در مدل Crounchs از حق استفاده می کنند. اگرچه وی نمایندگان سیاسی خود را انتخاب می کند ، اما دیگر فرصتی برای دفاع از منافع خود در این سیستم سیاسی ندارند. در اصل ، شهروند نقشی ساکت و حتی بی روح بازی می کند. اگرچه او می تواند در صحنه سیاسی با واسطه رسانه ای شرکت کند ، اما وی به سختی تأثیر سیاسی دارد.

اقتصادي شدن جامعه

به گفته کروچ ، نیروی محرکه عمل سیاسی عمدتاً منافع اقتصادی است که توسط نخبگان ثروتمند اجتماعی ارائه می شود. در چند دهه گذشته ، این کشور توانسته است جهان بینی نئولیبرالی را در بخش های وسیعی از جمعیت نصب کند ، که این امر باعث می شود تا منافع خود را آسان تر کنند. شهروندان به لفاظی های نئولیبرالی عادت کرده اند ، حتی اگر با منافع و نیازهای سیاسی خود مغایرت داشته باشد.
برای کرونچ ، نولیبرالیسم هم عامل و هم ابزار افزایش دمکراسی پس از دموکراتیک است.

با این حال ، کروچ صریحاً این روند را غیر دموکراتیک نمی داند ، زیرا حاکمیت قانون و احترام به حقوق بشر و حقوق مدنی تا حد زیادی دست نخورده است. او فقط تصدیق می کند که آنها امروز دیگر محرک سیاست نیستند.

با این حال ، کروچ صریحاً این روند را غیر دموکراتیک نمی داند ، زیرا حاکمیت قانون و احترام به حقوق بشر و حقوق مدنی تا حد زیادی دست نخورده است. او فقط تصدیق می کند که آنها امروز دیگر محرک سیاست نیستند. او با دور شدن از اصول دموکراتیک مشارکت مدنی و سیاستی محور به سمت منافع مشترک ، منافع و شمول اجتماعی ، بسیار بیشتر از دست دادن تدریجی کیفیت که دموکراتهای غربی از نظر او تجربه می کنند ، توصیف می کند.

نقد کروچ

انتقاد از الگوی پسا دموکراسی از طرف دانشمندان سیاسی بسیار متنوع و پرشور است. این کارگردانی است ، به عنوان مثال ، در برابر "شهروند بی روح" که توسط کوچ مطرح شده است ، که مخالف رونق درگیری های مدنی است. همچنین استدلال می شود که دموکراسی "به هر حال یک امر نخبه گرا" است و همیشه بوده است. دموکراسی مدلی ، که در آن نفوذ نخبگان اقتصادی محدود باشد و همه شهروندان به طور فعال در گفتمان سیاسی شرکت کنند ، احتمالاً هرگز وجود نداشته است. نکته مهم این است که یک ضعف اساسی در مفهوم او در فقدان پایه های تجربی دیده می شود.

دموکراسی مدلی ، که در آن نفوذ نخبگان اقتصادی محدود باشد و همه شهروندان به طور فعال در گفتمان سیاسی شرکت کنند ، احتمالاً هرگز وجود نداشته است.

با این وجود ، کروچ ، و به همراه او ، یک کل از دانشمندان علوم سیاسی در اروپا و ایالات متحده ، دقیقاً آنچه را که هر روز پیش از چشم ما اتفاق می افتد ، توصیف می کنند. چگونه دیگر می توان توضیح داد که یک سیاست نئولیبرال - که اقتصاد کل جهانی را بر روی دیوار سوق داده است ، با آمادگی پول عمومی را برای پوشش خسارات بخش خصوصی در معرض دید خود قرار داده و هنوز هم با افزایش فقر ، بیکاری و نابرابری اجتماعی روبرو است - مدتهاست که رای نیاورد؟

و اتریش؟

این سؤال که تاکنون دموکراسی کروش در اتریش تا چه حد یک واقعیت است ، توسط ولفگانگ پلیمر ، همکار سابق تحقیقاتی در دانشگاه یوهانس کپلر لینز دنبال شد. به گفته وی ، کروچ نسبت به دموکراسی اتریشی از حقوق بسیاری برخوردار است. به ویژه ، تغییر تصمیمات سیاسی از ملی به سطح فراملی تمایلات پسا دموکراتیک در آن کشور را تقویت می کند. به همین ترتیب ، طبق گفته های Plaimer ، تغییر قدرت از جمعیت به سمت اقتصاد و سرمایه و همچنین از قوه مقننه به قوه مجریه ، به وضوح قابل مشاهده است. پیلر با انتقاد از الگوی كروچ ، به ایده آل شدن وی از دولت رفاه به عنوان "اوج دموكراسی" اشاره می كند: "تجلیل از دموكراسی در دولت رفاه و ارزش افزوده همزمان از كسرهای دموکراتیک فعلی گمراه کننده است". که قبلاً در 1960er و 1070er در اتریش وجود داشته است.

پروفسور راینهارد هاینیش ، رئیس کارگروه علوم سیاسی آینده ، آینده دموکراسی و گروه علوم سیاسی در دانشگاه سالزبورگ ، همچنین در مفهوم پسا دموکراسی کراوچ اشاره ای به مشاجره می یابد و از اثبات تجربی پدیده های مطرح شده از سوی وی ، غافل می شود. علاوه بر این ، او پسا دموکراسی کروش را بیش از آنکه در دنیای آنگلوساکسون ساکن باشد ، می دید. با این حال ، این بدان معنا نیست که نقاط انتقاد ذکر شده برای اتریش معتبر نیست.
هایینیش به اصطلاح دموکراسی کارتل را کسری ویژه دموکراسی اتریشی می داند. این یک شبه کارتل است که به لحاظ سیاسی ساخته شده است ، و احزاب حاکم در طول چند دهه بر استراتژیک بر تخصیص پست در مقامات دولتی ، رسانه ها و شرکت های دولتی تأثیر می گذارند. هایینش گفت: "این ساختارهای قدرت تأسیس شده به هر دو حزب اجازه می دهند تا حد زیادی از اراده اعضای خود و اکثریت مردم مستقل باشند."

کراچ به ما یادآوری می کند که یک دموکراسی دست نخورده موضوعی نیست و احتمالاً بازرسی دقیق تر نیز هرگز چنین نبوده است. بنابراین ، اگر "طعنه پسا دموکراسی" را نفی کنیم و در دموکراسی زندگی کنیم که در جهت منافع مشترک ، تعادل منافع و برابری اجتماعی باشد و جایی که قانون در واقع از شهروند نشات می گیرد ، زندگی کنیم ، ضروری است که از آن استفاده کنیم.

نتیجه گیری در مورد پسا دمکراسی کروچ

این که آیا پسا دموکراسی کروچ کاملاً تجربی قابل تأیید است یا برای اتریش قابل اجرا است یا خیر - نقص دموکراتیک هم در آلمان کم نیست. خواه این امر مطیع نمایندگی مجلس با دولت فدرال باشد یا نمایندگان "مردم" ما از خط حزب ، عدم اثربخشی همه پرسی ، یا عدم شفافیت در تصمیمات و صلاحیت های سیاسی.

کراچ به ما یادآوری می کند که یک دموکراسی دست نخورده موضوعی نیست و احتمالاً بازرسی دقیق تر نیز هرگز چنین نبوده است. بنابراین ، اگر "طعنه پسا دموکراسی" را نفی کنیم و در دموکراسی زندگی کنیم که در جهت منافع مشترک ، تعادل منافع و برابری اجتماعی باشد و جایی که قانون در واقع از شهروند نشات می گیرد ، زندگی کنیم ، ضروری است که از آن استفاده کنیم.

این تحقق احتمالاً همچنین محرک ابتکارات بیشمار دموکراسی است که در اتریش هم برای گسترش قانونی و هم برای استفاده بیشتر از ابزارهای دموکراتیک مستقیم کار می کند. ما به عنوان یک شهروند آگاه به دموکراسی ، باید بتوانیم از امضای خود درخواست حمایت کنیم ، از طریق این زمان ، انرژی یا کمک مالی خود از این طرح ها حمایت کنیم یا حداقل افکار و خواسته های آنها را به محیط شخصی خود منتقل کنیم.

نوشته شده توسط ورونیکا جانوریوا

Schreibe einen Kommentar