in , ,

پایان دادن به استعمار آینده - مصاحبه با پروفسور کریستف گورگ | S4F AT


استاد دانشگاه دکتر کریستف گورگ در موسسه اکولوژی اجتماعی در دانشگاه منابع طبیعی و علوم زیستی در وین کار می کند. او یکی از سردبیران و نویسندگان اصلی گزارش ویژه APCC است ساختارهایی برای زندگی سازگار با آب و هوا، و نویسنده کتاب است: روابط اجتماعی با طبیعت مارتین اور از درجه سانتیگراد با او صحبت می کند.

کریستف گورگ

یکی از بیانیه های اصلی فصل "بوم شناسی اجتماعی و سیاسی" که پروفسور گورگ نویسنده اصلی آن است، بیان می کند که "نیازهای نوآوری قبلی (مانند رشد سبز، تحرک الکترونیکی، اقتصاد دایره ای، استفاده پر انرژی از زیست توده)" هستند. برای داشتن یک زندگی سازگار با آب و هوا کافی نیست. سرمایه داری جهانی مبتنی بر متابولیسم صنعتی است که به منابع فسیلی و در نتیجه محدود وابسته است و بنابراین راه تولید و زندگی پایدار را نشان نمی دهد. خود محدودسازی اجتماعی استفاده از منابع ضروری است.»

مصاحبه را می توان شنید GLOW آلپاین.

"بوم شناسی اجتماعی" چیست؟

مارتین اور: می خواهیم در مورد امروز صحبت کنیم بوم شناسی اجتماعی و سیاسی صحبت کردن «اکولوژی» کلمه ای است که آنقدر استفاده می شود که دیگر به سختی معنی آن را می دانید. مواد شوینده اکولوژیک، برق سبز، روستاهای بوم گردی وجود دارد... می توانید به طور خلاصه توضیح دهید که در واقع اکولوژی علم چیست؟

کریستف گورگ: بوم شناسی اساساً یک علم طبیعی است که از زیست شناسی می آید و به همزیستی موجودات می پردازد. به عنوان مثال، با زنجیره های غذایی، چه کسی چه شکارچی دارد، چه کسی چه غذایی دارد. او از روش های علمی برای تجزیه و تحلیل تعاملات و ارتباطات در طبیعت استفاده می کند.

اتفاق خاصی در بوم شناسی اجتماعی افتاد. دو چیز در اینجا با هم ترکیب شده اند که در واقع به دو رشته علمی کاملاً متفاوت تعلق دارند، یعنی علوم اجتماعی، جامعه شناسی و بوم شناسی به عنوان یک علم طبیعی. بوم شناسی اجتماعی یک علم میان رشته ای است. نه تنها یک جامعه‌شناس در مقطعی با بوم‌شناسان کار می‌کند، بلکه سعی می‌شود با مسائل به شیوه‌ای واقعاً یکپارچه برخورد شود، موضوعاتی که واقعاً نیاز به تعامل دارند، درک مشترکی از رشته‌ها برای یکدیگر.

من با تحصیلات جامعه شناس هستم، با علوم سیاسی نیز زیاد کار کرده ام، اما اکنون اینجا در موسسه با همکاران علمی بسیار کار می کنم. یعنی ما با هم آموزش می دهیم، دانش آموزان خود را به صورت بین رشته ای آموزش می دهیم. خوب، این یکی نیست که علوم طبیعی انجام دهد و بعد باید یک ترم کمی جامعه شناسی یاد بگیرند، ما این کار را با هم، در تدریس مشترک، با یک دانشمند علوم طبیعی و یک دانشمند علوم اجتماعی انجام می دهیم.

طبیعت و جامعه در تعامل هستند

مارتین اور: و طبیعت و جامعه را هم دو قلمرو مجزا نمی بینید، بلکه قلمروهایی را می بینید که دائماً با یکدیگر تعامل دارند.

کریستف گورگ: دقیقا. ما با تعاملات، با تعاملات بین این دو حوزه سروکار داریم. تز اصلی این است که شما نمی توانید یکی را بدون دیگری درک کنید. ما نمی توانیم طبیعت را بدون جامعه درک کنیم، زیرا امروزه طبیعت کاملاً تحت تأثیر انسان است. او ناپدید نشده است، اما دگرگون شده، تغییر کرده است. همه اکوسیستم های ما مناظر فرهنگی هستند که از طریق استفاده بازنگری شده اند. ما آب و هوای جهانی را تغییر داده ایم و از این طریق بر توسعه سیاره تأثیر گذاشته ایم. دیگر هیچ طبیعت دست نخورده ای وجود ندارد. و هیچ جامعه ای بدون طبیعت وجود ندارد. این اغلب در علوم اجتماعی فراموش می شود. ما به دریافت مواد از طبیعت وابسته هستیم - انرژی، غذا، محافظت در برابر آب و هوای نامناسب، سرما و گرما و غیره، بنابراین از بسیاری جهات به تعامل با طبیعت وابسته هستیم.

تراس برنج در لوزون، فیلیپین
عکس: کنف لارس, CC BY-NC-SA 3.0 EN

متابولیسم اجتماعی

مارتین اور: در اینجا یک کلمه کلیدی وجود دارد: "متابولیسم اجتماعی".

کریستف گورگ: دقیقاً همان چیزی که گفتم «متابولیسم اجتماعی» است.

مارتین اور: مانند یک حیوان یا گیاه: چه چیزی وارد می شود، چه چیزی خورده می شود، چگونه به انرژی و بافت تبدیل می شود و چه چیزی در پایان دوباره بیرون می آید - و این اکنون به جامعه منتقل می شود.

کریستف گورگ: بله، این را هم از نظر کمی بررسی می کنیم که چه چیزی خورده می شود و در آخر چگونه و چه چیزی بیرون می آید، یعنی چه زباله هایی باقی می ماند. ما کارایی پارچه را بررسی می کنیم، اما تفاوت این است که جامعه پایه پارچه خود را در طول تاریخ به طور قابل توجهی تغییر داده است. ما در حال حاضر در یک متابولیسم صنعتی هستیم که اساساً مبتنی بر سوخت فسیلی است. سوخت های فسیلی دارای پایه انرژی هستند که سایر مواد آن را ندارند، به عنوان مثال زیست توده آنتروپی یکسانی ندارد. ما از فرصتی در متابولیسم صنعتی - با بهره‌برداری از زغال‌سنگ، نفت، گاز و غیره - استفاده کرده‌ایم که جوامع دیگر قبلاً نداشتند، و ثروت باورنکردنی ایجاد کرده‌ایم. دیدن آن مهم است. ما ثروت مادی باورنکردنی ایجاد کرده ایم. اگر به یک نسل به عقب برگردیم، درک آن بسیار آسان است. اما ما یک مشکل بزرگ با آن ایجاد کرده ایم - دقیقاً با مزیتی که از استفاده از طبیعت به دست آورده ایم - یعنی بحران آب و هوا و بحران تنوع زیستی و سایر بحران ها. و شما باید این را در زمینه، در تعاملات ببینید. پس این محصول این استفاده از منابع است و ما باید وابستگی جوامع انسانی به این منابع را جدی بگیریم. این مشکل بزرگی است که امروز با آن روبرو هستیم: چگونه می توانیم متابولیسم صنعتی را تغییر دهیم. این برای ما کلید است.

دکل نفتی نروژ
عکس: Jan-Rune Smenes Reite، از طریق Pexels

پیشنهادات نوآوری قبلی کافی نیست

مارتین اور: اکنون مقدمه می گوید - کاملاً قاطعانه - که پیشنهادات نوآورانه قبلی مانند رشد سبز، تحرک الکترونیکی، اقتصاد دایره ای و استفاده از زیست توده برای تولید انرژی برای ایجاد ساختارهای سازگار با آب و هوا کافی نیست. چگونه می توانید آن را توجیه کنید؟

کریستف گورگ: با استفاده از انرژی های فسیلی، فرصت توسعه ای را برای جامعه ایجاد کرده ایم که نمی توانیم در همان سطح ادامه دهیم. نه حتی از طریق استفاده از زیست توده و سایر فناوری ها. با این حال، تاکنون هیچ مدرکی وجود ندارد که بتوانیم این کار را انجام دهیم. ما باید برای سقف کشش داشته باشیم زیرا متوجه هستیم که اگر به استفاده از سوخت های فسیلی ادامه دهیم، بحران آب و هوایی ایجاد خواهیم کرد. و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم، ما به عنوان جوامع باید در نظر داشته باشیم که هنوز در آینده چقدر می توانیم رفاه داشته باشیم؟ کاری که ما در حال حاضر انجام می دهیم: ما در حال استعمار آینده هستیم. امروز ما از بیشترین رفاه ممکن به هزینه نسل های آینده استفاده می کنیم. من آن را استعمار می نامم. به عبارت دیگر، فرصت های آنها به شدت محدود شده است، زیرا امروز ما فراتر از توان خود زندگی می کنیم. و ما باید به آنجا برویم. این در واقع مشکل اصلی است که توسط تز Anthropocene به آن پرداخته شده است. اینطور تلفظ نمیشه آنتروپوسن می گوید بله، ما امروز عصر انسان را داریم، عصر زمین شناسی که توسط انسان ها شکل گرفته است. بله، این بدان معناست که در قرن های آینده، هزاره ها، ما از بار ابدیت که امروز تولید می کنیم رنج خواهیم برد. پس نه ما، بلکه نسل های آینده. ما گزینه های آنها را به طور قابل توجهی محدود می کنیم. و به همین دلیل است که ما باید استعمار زمان، استعمار آینده را معکوس کنیم. این چالش اصلی بحران آب و هوایی کنونی است. این اکنون فراتر از گزارش ویژه ما است - من می خواهم بر این تأکید کنم - این دیدگاه من به عنوان یک استاد بوم شناسی اجتماعی است. شما در این گزارش نخواهید یافت که این یک نظر هماهنگ نیست، این نتیجه ای است که من به عنوان یک دانشمند از گزارش می گیرم.

مارتین اور: با گزارش، ما کتاب دستور العملی برای نحوه طراحی سازه ها نداریم، خلاصه ای از دیدگاه های مختلف است.

ما نمی توانیم به عنوان فردی پایدار زندگی کنیم

کریستف گورگ: این یک نکته بسیار مهم است: ما به صراحت تصمیم گرفتیم دیدگاه های مختلف را همان طور که هستند رها کنیم. ما چهار دیدگاه داریم: دیدگاه بازار، دیدگاه نوآوری، دیدگاه استقرار و دیدگاه جامعه. در بحث در مورد تغییرات آب و هوایی، اغلب فقط دیدگاه بازار در نظر گرفته می شود، یعنی چگونه می توانیم تصمیمات مصرف کننده را از طریق سیگنال های قیمت تغییر دهیم. و اینجاست که گزارش ما به صراحت می گوید: با این دیدگاه، افراد غرق شده اند. ما دیگر نمی‌توانیم به‌عنوان فردی، یا فقط با تلاش زیاد، با فداکاری‌های بزرگ، پایدار زندگی کنیم. و هدف ما در واقع این است که باید از این منظر به تصمیمات مصرف کننده فرد بپردازیم. باید ساختارها را بررسی کنیم. به همین دلیل دیدگاه های دیگری مانند دیدگاه نوآوری را اضافه کردیم. اغلب وجود دارد. این در مورد توسعه فن آوری های جدید است، اما آنها همچنین باید توسط شرایط چارچوب پشتیبانی شوند، که به خودی خود اتفاق نمی افتد، همانطور که گاهی اوقات انجام می شود. نوآوری ها نیز باید طراحی شوند. اما شما همچنین باید فراتر از فناوری‌های فردی نگاه کنید، باید زمینه کاربرد فناوری‌ها را نیز لحاظ کنید. اغلب گفته می شود که اگر نمی خواهید در مورد فناوری صحبت کنید، باید دهان خود را ببندید. نه، ما باید در مورد فناوری صحبت کنیم، بلکه باید در مورد کاربرد فناوری و عوارض جانبی فناوری صحبت کنیم. اگر باور داشته باشیم که موتور الکتریکی مشکل بخش حمل و نقل را حل می کند، در مسیر اشتباه قرار گرفته ایم. مشکل ترافیک بسیار بزرگتر است، پراکندگی شهری وجود دارد، کل تولید موتورهای الکتریکی و سایر قطعات و البته مصرف برق وجود دارد. شما باید آن را در زمینه ببینید. و این در جنبه های فردی نوآوری نادیده گرفته می شود. به همین دلیل است که ما تصمیم گرفتیم دیدگاه بازار و دیدگاه نوآوری را با دیدگاه تحویل تکمیل کنیم، به عنوان مثال تحویل حمل و نقل عمومی یا تحویل ساختمان هایی که واقعاً زندگی سازگار با آب و هوا را امکان پذیر می کنند. اگر این فراهم نشود، پس ما نیز نمی توانیم سازگار با آب و هوا زندگی کنیم. و در نهایت دیدگاه اجتماعی، اینها این تعاملات فراگیر بین جامعه و طبیعت است.

آیا سرمایه داری می تواند پایدار باشد؟

مارتین اور: با این حال، اکنون این فصل - دوباره کاملاً واضح - می گوید که سرمایه داری جهانی نشان دهنده یک شیوه تولید و زندگی پایدار نیست زیرا به منابع فسیلی، یعنی محدود، وابسته است. آیا سرمایه داری مبتنی بر انرژی های تجدیدپذیر و اقتصاد دایره ای اصلاً قابل تصور نیست؟ در واقع منظور ما از سرمایه داری چیست، آن را مشخص می کند؟ تولید کالایی، اقتصاد بازار، رقابت، انباشت سرمایه، نیروی کار به عنوان یک کالا؟

کریستف گورگ: مهمتر از همه، تولید سرمایه بیشتر از طریق استفاده از سرمایه. یعنی کسب سود. و سود را مجدداً سرمایه گذاری کنید، از آن و رشد حاصله استفاده کنید.

مارتین اور: بنابراین شما اساساً برای رفع نیازهای خاص تولید نمی کنید، بلکه برای فروش و تبدیل سود دوباره به سرمایه تولید می کنید.

نمایشگاه مرسدس مونیخ
عکس: دیگو دلسا از طریق ویکیپدیا CC BY-SA 3.0

کریستف گورگ: دقیقا. هدف نهایی، فروش برای کسب سود و سرمایه گذاری مجدد آن و کسب سرمایه بیشتر است. این هدف است، نه منفعت. و این یک سوال بزرگ خواهد بود: ما باید به دیدگاه کفایت برسیم، و کفایت کاملاً به معنای این است: ما واقعاً به چه چیزی نیاز داریم؟ و با توجه به بحران اقلیمی و با توجه به نسل‌های آینده، ما هنوز چه چیزی می‌توانیم در آینده بپردازیم؟ این سوال محوری است. و اینکه آیا چنین چیزی در سرمایه داری امکان پذیر است یا خیر، سوال دوم است. شما باید آن را ببینید. اما در هر صورت، ما باید - باید از این سلطه کسب سود به خاطر سود خارج شویم. و به همین دلیل است که باید از چشم انداز رشد خارج شویم. همکارانی هستند که معتقدند این بحران اقلیمی را نیز می توان با رشد از بین برد. همکاران من این موضوع را بررسی کرده اند و به دنبال تمام مقالات موجود در این زمینه بوده اند و به دنبال این بوده اند که آیا شواهدی وجود دارد که نشان دهد ما می توانیم رفاه مادی خود را از مصرف منابع و تأثیرات آب و هوایی جدا کنیم. و هیچ مدرک علمی برای آن وجود ندارد. و برای جداسازی واقعی. مراحلی وجود داشت، اما فازهایی از رکود اقتصادی، یعنی بحران اقتصادی بود. و در این بین جدایی نسبی وجود داشت، بنابراین ما ثروت مادی کمی بیشتر از عوارض جانبی داشتیم. اما باید به باور رشد و اجبار به رشد نزدیک شویم. ما باید به سمت اقتصادی برویم که دیگر به رشد بی پایان اعتقاد نداشته باشد.

آیا رشد یک امر ایمانی است؟

مارتین اور: اما آیا رشد اکنون فقط یک مسئله ایدئولوژیکی، اعتقادی است یا فقط در سیستم اقتصادی ما ساخته شده است؟

کریستف گورگ: این هر دو است. در سیستم اقتصادی ما تعبیه شده است. با این حال، می توان آن را تغییر داد. نظام اقتصادی قابل تغییر است. همچنین می توانیم بر محدودیت های ساختاری غلبه کنیم. و اینجاست که باور به کار می آید. در حال حاضر، اگر در عرصه سیاسی به اطراف خود نگاه کنید، نمی‌بینید که یک حزب در انتخاباتی شرکت می‌کند که بر رشد اقتصادی متمرکز نباشد. همه بر این باورند که رشد اقتصادی راه حل همه مشکلات ما به ویژه مشکلات اجتماعی و اقتصادی ماست. و برای انجام این کار، ما باید فضا را باز کنیم تا بتوانیم بدون چشم انداز رشد به حل مسئله بپردازیم. همکاران ما این را رشد زدایی می نامند. ما دیگر نمی توانیم مثل دهه 70 و 80 باور کنیم که همه مشکلات ما با رشد اقتصادی حل شود. ما باید راه حل های دیگری پیدا کنیم، یک راه حل طراحی که سعی می کند ساختارها را تغییر دهد.

خود محدودسازی اجتماعی

مارتین اور: «خودمحدودیت اجتماعی» کلمه کلیدی اینجاست. اما چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد؟ با دستورات از بالا یا با فرآیندهای دموکراتیک؟

کریستف گورگ: این کار فقط به صورت دموکراتیک قابل انجام است. این باید توسط یک جامعه مدنی دموکراتیک اجرا شود و سپس توسط دولت حمایت شود. اما نباید به عنوان یک دستور از بالا باشد. چه کسی باید مشروعیت این کار را داشته باشد، چه کسی باید دقیقا بگوید چه چیزی هنوز ممکن است و چه چیزی دیگر ممکن نیست؟ این تنها در یک فرآیند رای گیری دموکراتیک انجام می شود، و این نیاز به شکل متفاوتی از تحقیقات علمی دارد. حتی علم هم نباید دیکته کند و نمی تواند دیکته کند. به همین دلیل است که ما گزارش ویژه خود را با فرآیند ذینفعان شامل ذینفعان از حوزه‌های مختلف جامعه تکمیل کرده‌ایم: از این منظر، جامعه‌ای که زندگی خوب و سازگار با آب و هوا را فراهم می‌کند چگونه می‌تواند باشد؟ و ما فقط از دانشمندان نپرسیدیم، بلکه از نمایندگان گروه های مختلف ذینفع. این یک وظیفه دموکراتیک است. می تواند توسط علم حمایت شود، اما باید در یک فضای عمومی تعریف شود.

مارتین اور: اگر اکنون بتوانید آن را محدود کنید، می توانید بگویید: اینها واقعاً نیازهای حیاتی هستند، اینها چیزهایی هستند که وقتی آنها را دارید خوب هستند، و این تجملی است که ما نمی توانیم از عهده آن برآییم. آیا می توانید آن را عینیت بخشید؟

کریستف گورگ: ما نمی توانیم این را به طور کامل عینیت بخشیم. اما البته ما می توانیم شواهد جمع آوری کنیم. به عنوان مثال، مسائل مربوط به نابرابری اقتصادی پیامدهای عمده ای بر انتشار گازهای گلخانه ای دارد. این تنها بزرگترین عامل در داشتن پول زیاد است. پول زیاد با مصرف لوکس همراه است. و واقعاً مناطقی وجود دارند که می توانید بدون فداکاری به آنها اجازه دهید. آیا واقعاً باید برای خرید آخر هفته به پاریس پرواز کنید؟ آیا باید سالی این همه کیلومتر پرواز کرد؟ مثلاً من در بن زندگی می کنم و در وین کار می کنم. به هر حال پرواز را رها کردم. من متوجه شده ام که شما در وین یا بن سریعتر هستید، اما در واقع استرس دارید. اگر با قطار بروم برایم بهتر است. اگر آنجا پرواز نکنم در واقع بدون آن نمی روم. بودجه زمانم را تغییر دادم. من در قطار کار می کنم و با آرامش به وین یا خانه می رسم، استرس پرواز ندارم، مدت زیادی را در دروازه و غیره نمی گذرانم. این اساساً افزایش کیفیت زندگی است.

مارتین اور: یعنی می توان نیازهایی را شناسایی کرد که می توان به روش های مختلف، از طریق کالاها یا خدمات مختلف، ارضا شد.

کریستف گورگ: دقیقا. و ما سعی کردیم در فرآیند ذینفعان با آن مقابله کنیم. ما خودمان را با انواعی از این قبیل، روستایی یا افرادی که در شهر زندگی می کنند، معرفی کردیم و پرسیدیم: چگونه زندگی آنها تغییر می کند، چگونه می تواند زندگی خوبی باشد، اما با آلودگی آب و هوایی کمتر. و باید کمی از تخیل استفاده کرد. این نیز بسیار به ساختار شرایط کار و در نتیجه به ساختار بودجه اوقات فراغت بستگی دارد. و همچنین کارهای مراقبتی که با کودکان دارید و غیره، یعنی ساختار آنها چگونه است، چه استرسی با آن دارید، آیا باید زیاد به این طرف و آن طرف بروید، گزینه های بسیار آرام و انعطاف پذیرتری برای آب و هوای زندگی دارید. -دوستانه. اگر موقعیت های کاری استرس زا دارید، به بیان ساده، از CO2 بیشتری استفاده می کنید. بنابراین ما واقعاً این کار را با بودجه زمانی انجام می دهیم. بسیار هیجان انگیز است که می بینیم ساختارهای استفاده از زمان نقش عمده ای در انتشار CO2 ما دارند.

مارتین اور: بنابراین می توان گفت که کاهش کلی ساعات کاری کار را برای مردم آسان تر می کند؟

کریستف گورگ: در هر صورت! انعطاف بیشتر کار را برای آنها آسان تر می کند. لازم نیست بچه هایتان را با ماشین به مدرسه ببرید، می توانید در کنار آن دوچرخه سواری کنید چون وقت بیشتری دارید. البته، اگر از انعطاف پذیری برای رفتن بیشتر به تعطیلات استفاده کنید، نتیجه معکوس دارد. اما ما متقاعد شده‌ایم - و همچنین شواهدی از این را می‌بینیم - که بودجه CO2 نیز می‌تواند با انعطاف‌پذیری بیشتر کاهش یابد.

چقدر کافی است

مارتین اور: چگونه می توانید کفایت یا نیاز به کفایت را آنقدر معقول بسازید که مردم از آن نترسند؟

کریستف گورگ: شما نمی خواهید چیزی از آنها بگیرید. باید زندگی خوبی داشته باشی به همین دلیل تاکید می کنم که رفاه، زندگی خوب، حتما باید یک عنصر باشد. اما برای یک زندگی خوب به چه چیزی نیاز دارم؟ آیا من علاوه بر دو موتور بنزینی خود به یک موبایل الکترونیکی در گاراژ نیاز دارم؟ آیا این به من سود می رساند؟ آیا من واقعاً از این کار سود می برم یا فقط یک اسباب بازی دارم؟ یا برای من پرستیژ است؟ مصرف زیاد پرستیژ است. من می خواهم نشان دهم که می توانم هزینه سفر آخر هفته به لندن را داشته باشم. از دست دادن این پرستیژ آسان نیست، اما می‌تواند یک گفتمان عمومی در مورد آن وجود داشته باشد: چیزهایی که واقعاً برای یک زندگی خوب می‌خواهم چیست؟ و ما از شرکای خود این سوال را پرسیدیم. نه اینکه چگونه کمربندمان را ببندیم، بلکه واقعاً برای یک زندگی خوب به چه چیزهایی نیاز داریم. و برای آن ما به امنیت اجتماعی و انعطاف بسیار بیشتری نیاز داریم.

مارتین اور: اکنون همچنین می گوید که تبدیل به ساختارهای سازگار با اقلیم با تضادهای جدی منافع و معنا همراه است و این وظیفه بوم شناسی سیاسی است که این تضادها را درک کند و راه های غلبه بر آنها را نشان دهد.

کریستف گورگ: بله دقیقا. اصطلاح دومی نیز وجود دارد، بوم شناسی سیاسی. ارتباط نزدیکی با بوم شناسی اجتماعی دارد. و مکاتب مختلفی وجود دارد، اما اصولاً همه مکاتب اتفاق نظر دارند که این لزوماً متضمن تعارض است زیرا ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن منافع بسیار متضاد است. به عنوان مثال، مشاغلی هستند که به بخش خودرو بستگی دارند. شما باید آن را جدی بگیرید، البته مردم را نباید به خیابان انداخت. شما باید استراتژی های تحول ایجاد کنید. چگونه از یک اقتصاد خودرو محور به اقتصادی که دیگر آن محدودیت را ندارد، حرکت می کنیم. شما می توانید آن را تغییر دهید. همچنین پروژه‌هایی وجود دارند که در آن‌ها نیروی مغزی زیادی برای این سوال در نظر گرفته می‌شود که چگونه می‌توان به یک تبدیل دست یافت. و در بوم شناسی سیاسی می توان چنین پروژه های تبدیلی را طراحی کرد.

اگر به آلمان نگاه کنیم: مثلاً می توان بدون زغال سنگ قهوه ای انجام داد. تعداد کمی بودند که در زمینه زغال سنگ کار می کردند، و بعد از سال 1989 آنها ناراحت نشدند که زغال سنگ تا حدی فرو ریخت. برای محیط زیست بد بود، آنقدر آلوده بود که با اینکه بیکار شدند، گفتند: زندگی بهتر است. اگر بتوانید آینده مناسبی را به مردم ارائه دهید، می توانید کاری مشابه در جای دیگری انجام دهید. البته، شما باید دیدگاه هایی را به آنها ارائه دهید و آنها باید آنها را با هم توسعه دهند. این وظیفه ای است که به تنهایی انجام نمی شود.

کار مفید اجتماعی چیست؟

مارتین اور: من فقط به یک مثال تاریخی نگاه می کردم طرح لوکاس. کارگران، کارمندان سالن کارخانه، جایگزین هایی را به همراه طراحان ایجاد کردند و برای جلوگیری از تعدیل کار، خواستار «حق کار مفید اجتماعی» شدند.

کریستف گورگ: این یک مثال بسیار زیباست. این یک صنعت تسلیحاتی بود و کارگران پرسیدند: آیا باید سلاح بسازیم؟ یا باید چیزهای مفید اجتماعی بسازیم. و خودشان سازماندهی کردند. این طرحی بود برای تبدیل از یک کارخانه اسلحه سازی به یک کارخانه غیر تسلیحاتی. و بسیاری سعی کرده اند از آن درس بگیرند. شما می توانید امروز این کار را انجام دهید، به عنوان مثال، برای تبدیل صنعت خودروسازی، یعنی تبدیل آن به صنعت دیگری. باید طراحی شود، نباید شوک درمانی باشد، شرکت ها نباید ورشکست شوند. شما باید این کار را به گونه ای انجام دهید که ترس های اجتماعی را جدی بگیرید و به طور پیشگیرانه با آنها برخورد کنید. ما اینجا پروژه هایی را با اتحادیه ها انجام داده ایم. چگونه می‌توان اتحادیه‌های کارگری در صنعت عرضه خودرو در اتریش را به عنوان بازیگران یک تحول همراه کرد؟ به طوری که آنها نه مخالف، بلکه حامی یک تحول هستند، اگر به شیوه ای عادلانه اجتماعی انجام شود.

1977: کارگران لوکاس هوافضا برای حق داشتن کار مفید اجتماعی تظاهرات کردند
عکس: فیلم‌های رادیکال ورسستر

مارتین اور: مردم لوکاس نشان دادند که: ما افرادی هستیم که کارها را انجام می دهیم. این افراد در واقع این قدرت را دارند که بگویند: ما نمی خواهیم این کار را انجام دهیم. افراد حاضر در سوپرمارکت در واقع این قدرت را دارند که بگویند: ما هیچ محصولی را با روغن پالم در قفسه ها قرار نمی دهیم، ما این کار را انجام نمی دهیم. یا: ما SUV نمی سازیم، این کار را نمی کنیم.

کریستف گورگ: شما یک تقاضای انقلابی دارید که کارگران نه تنها در مورد ساعات کاری بلکه در مورد محصولات نیز نظر بیشتری داشته باشند. این یک سؤال کاملاً موضوعی است، به ویژه در بخش خدمات امروز - اجازه دهید به کرونا اشاره کنم - که کارکنان در اقتصاد مراقبت از فرصت های بیشتری برای تصمیم گیری مشترک در منطقه خود برخوردار هستند. ما فهمیدیم که استرس اپیدمی کرونا چه معنایی برای کارمندان دارد. و ایجاد فرصت هایی برای آنها برای کمک به شکل دادن به حوزه کاری خود، تقاضای روز است.

زیر سوال بردن قدرت و سلطه

مارتین اور: این ما را به نتیجه این فصل می‌رساند که می‌گوید جنبش‌های اجتماعی که ساختارهای قدرت و سلطه موجود را مشکل‌ساز می‌کنند، ساختارهای سازگار با اقلیم را محتمل‌تر می‌کنند.

عکس: Louis Vives via فلیکر, CC BY-NC-SA

کریستف گورگ: بله، این واقعاً یک پایان نامه است. اما من متقاعد شده ام که او کاملاً درست می گوید. من متقاعد شده‌ام که بحران‌های کنونی و مشکلاتی که پشت سر آن‌ها وجود دارد، ربطی به سلطه دارد. برخی بازیگران، به عنوان مثال کسانی که سوخت های فسیلی را کنترل می کنند، قدرت ساختاری دارند و بنابراین بر بخش های خاصی تسلط دارند و این قدرت باید شکسته شود. به خصوص در منطقه ای که کلمه "تروریست های اقلیمی" واقعاً معنی دارد، یعنی در مورد شرکت های بزرگ انرژی فسیلی، یعنی اکسون موبایل و غیره، آنها واقعاً تروریست های آب و هوایی بودند زیرا اگرچه می دانستند چه می کنند، اما به راه خود ادامه دادند. و سعی کردند از آگاهی در مورد بحران آب و هوا جلوگیری کنند و اکنون نیز سعی دارند با آن تجارت کنند. و این روابط قدرت باید قطع شود. شما نمی توانید به طور کامل از شر آنها خلاص شوید، اما باید به آن دست یابید که امکانات برای شکل دادن به جامعه بازتر شود. آنها موفق شدند اطمینان حاصل کنند که کلمه "انرژی های فسیلی" در هیچ یک از موافقت نامه های کنوانسیون چارچوب تغییر آب و هوا گنجانده نشده است. علت واقعی به سادگی ذکر نشده است. و این موضوع قدرت، سلطه است. و ما باید آن را بشکنیم. ما باید در مورد علل صحبت کنیم و بدون هیچ منع فکری باید بپرسیم که چگونه می توانیم آن را متحول کنیم.

مارتین اور: فکر می‌کنم اکنون می‌توانیم آن را به عنوان حرف آخر بگذاریم. از شما برای این مصاحبه بسیار متشکرم!

عکس روی جلد: معدن زغال سنگ Jharia هند. عکس: TripodStories از طريق ویکیپدیا, CC BY-SA 4.0

این پست توسط انجمن گزینه ها ایجاد شده است. به ما بپیوندید و پیام خود را ارسال کنید

در مورد مشارکت در استرالیا گزینه


Schreibe einen Kommentar